جدول جو
جدول جو

معنی غم آشام - جستجوی لغت در جدول جو

غم آشام
غم آشامنده، غمخوار، غمخور، آنکه غم و اندوه بخورد، برای مثال غم آشامان به هم چون جام بخشند / دو عالم را به رشحی کام بخشند (ظهوری - لغتنامه - غم آشام)
تصویری از غم آشام
تصویر غم آشام
فرهنگ فارسی عمید
غم آشام
(بُ نَ)
غمخوار. غم آشامنده. آنکه غم و اندوه خورد:
امشب همه شب دل غم آشام
لب بر لب آه آتشین داشت.
طالب آملی (از آنندراج).
ز خون دیده باشد مایه دار اشک غم آشامان
به آب خویش گردد آسیای گوهر غلطان.
شیخ العارفین (از آنندراج).
غم آشامان بهم چون جام بخشند
دو عالم را برشحی کام بخشند.
نورالدین ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
غم آشام
آنکه غم و اندوه خورد
تصویری از غم آشام
تصویر غم آشام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غم آباد
تصویر غم آباد
غم خانه، غمکده، جای غم و اندوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم آشیان
تصویر غم آشیان
آشیان غم، غم خانه، کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم نشان
تصویر غم نشان
نشانندۀ غم، تسکین دهندۀ غم و اندوه
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ هَِ)
دختر حارثه بن نعمان انصاری. اززنان صحابی بوده، و او را ام هاشم نیز گفته اند. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 287 و 288 شود
دختر هشام بن اسماعیل و مادر هشام بن عبدالملک خلیفۀ اموی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 310)
لغت نامه دهخدا
(دُ رُ)
میخواره. می گسار. شرابخوار. که باده خورد:
می آشام غمت پیمانه و ساغرنمی دارد
بجز تبخانه بر لب ساغر دیگر نمی دارد.
ابوطالب کلیم.
و رجوع به می خواره شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
غمخانه. جای غم و اندوه:
دوش با رطل گلین و می رنگین گفتم
کز شما گشت غم آباد دل ویرانم.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 782)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
غمخانه. آشیان غم. مجازاً بمعنی دنیا:
دشمن بغلط گفت که من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم
لیکن چو درین غم آشیان آمده ام
آخر کم از آنکه من بدانم که کیم.
(منسوب به خیام).
و در غم آشیان دنیا این چه سرور و ارتیاح است. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
نشانندۀ غم. تسکین دهنده اندوه:
غمخوار ترا بخاک تبریز
جز خاک تو غم نشان مبینام.
خاقانی.
گر جان ما بمرگ منوچهر غمزده ست
تو دیر زی که دولت تو غم نشان ماست.
خاقانی.
خاقانی از تیمار تو حیران شد اندر کار تو
ای جان او غمخوار تو، تو غم نشان کیستی ؟
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 666)
لغت نامه دهخدا
(عِم م)
موضع و دهی است میان حلب و انطاکیه، و عکاشه بن عبدالصمد عمی ضریر شاعر، بدانجا منسوب است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). ابن بطلان بغدادی (متوفی در سال 444 هجری قمری در انطاکیه) این شهر را دیده است و آن را چنین توصیف میکند: بلده ای است ازآن روم، بین حلب و انطاکیه. چشمۀ آبی دارد که از آن صید ماهی میشود و آسیایی بر آن میگردد. خوک و زنان بدکاره و خمر بسیار دارد و زنا در آنجا امر رایجی است. این بلده دارای چهار کنیسه و یک جامع است که مخفیانه در آن اذان میگویند... رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لایپزیک ص 296 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غم آشیان
تصویر غم آشیان
غم خانه آشیان اندوه، دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم نشان
تصویر غم نشان
نشانده غم، تسکین دهنده اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم آشامی
تصویر غم آشامی
عمل غم آشام غم خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم آباد
تصویر غم آباد
جای غم و اندوه غمخانه غمکده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم نشان
تصویر غم نشان
((غَ. نِ))
تسکین دهنده غم
فرهنگ فارسی معین
شراب خوار، باده نوش، دردی آشام، میخوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد