غمخوار. غم آشامنده. آنکه غم و اندوه خورد: امشب همه شب دل غم آشام لب بر لب آه آتشین داشت. طالب آملی (از آنندراج). ز خون دیده باشد مایه دار اشک غم آشامان به آب خویش گردد آسیای گوهر غلطان. شیخ العارفین (از آنندراج). غم آشامان بهم چون جام بخشند دو عالم را برشحی کام بخشند. نورالدین ظهوری (از آنندراج)
غمخوار. غم آشامنده. آنکه غم و اندوه خورد: امشب همه شب دل غم آشام لب بر لب آه آتشین داشت. طالب آملی (از آنندراج). ز خون دیده باشد مایه دار اشک غم آشامان به آب خویش گردد آسیای گوهر غلطان. شیخ العارفین (از آنندراج). غم آشامان بهم چون جام بخشند دو عالم را برشحی کام بخشند. نورالدین ظهوری (از آنندراج)
دختر حارثه بن نعمان انصاری. اززنان صحابی بوده، و او را ام هاشم نیز گفته اند. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 287 و 288 شود دختر هشام بن اسماعیل و مادر هشام بن عبدالملک خلیفۀ اموی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 310)
دختر حارثه بن نعمان انصاری. اززنان صحابی بوده، و او را ام هاشم نیز گفته اند. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 287 و 288 شود دختر هشام بن اسماعیل و مادر هشام بن عبدالملک خلیفۀ اموی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 310)
غمخانه. آشیان غم. مجازاً بمعنی دنیا: دشمن بغلط گفت که من فلسفیم ایزد داند که آنچه او گفت نیم لیکن چو درین غم آشیان آمده ام آخر کم از آنکه من بدانم که کیم. (منسوب به خیام). و در غم آشیان دنیا این چه سرور و ارتیاح است. (جهانگشای جوینی)
غمخانه. آشیان غم. مجازاً بمعنی دنیا: دشمن بغلط گفت که من فلسفیم ایزد داند که آنچه او گفت نیم لیکن چو درین غم آشیان آمده ام آخر کم از آنکه من بدانم که کیم. (منسوب به خیام). و در غم آشیان دنیا این چه سرور و ارتیاح است. (جهانگشای جوینی)
نشانندۀ غم. تسکین دهنده اندوه: غمخوار ترا بخاک تبریز جز خاک تو غم نشان مبینام. خاقانی. گر جان ما بمرگ منوچهر غمزده ست تو دیر زی که دولت تو غم نشان ماست. خاقانی. خاقانی از تیمار تو حیران شد اندر کار تو ای جان او غمخوار تو، تو غم نشان کیستی ؟ خاقانی (دیوان چ سجادی ص 666)
نشانندۀ غم. تسکین دهنده اندوه: غمخوار ترا بخاک تبریز جز خاک تو غم نشان مبینام. خاقانی. گر جان ما بمرگ منوچهر غمزده ست تو دیر زی که دولت تو غم نشان ماست. خاقانی. خاقانی از تیمار تو حیران شد اندر کار تو ای جان او غمخوار تو، تو غم نشان کیستی ؟ خاقانی (دیوان چ سجادی ص 666)
موضع و دهی است میان حلب و انطاکیه، و عکاشه بن عبدالصمد عمی ضریر شاعر، بدانجا منسوب است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). ابن بطلان بغدادی (متوفی در سال 444 هجری قمری در انطاکیه) این شهر را دیده است و آن را چنین توصیف میکند: بلده ای است ازآن روم، بین حلب و انطاکیه. چشمۀ آبی دارد که از آن صید ماهی میشود و آسیایی بر آن میگردد. خوک و زنان بدکاره و خمر بسیار دارد و زنا در آنجا امر رایجی است. این بلده دارای چهار کنیسه و یک جامع است که مخفیانه در آن اذان میگویند... رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لایپزیک ص 296 شود
موضع و دهی است میان حلب و انطاکیه، و عکاشه بن عبدالصمد عمی ضریر شاعر، بدانجا منسوب است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). ابن بُطلان بغدادی (متوفی در سال 444 هجری قمری در انطاکیه) این شهر را دیده است و آن را چنین توصیف میکند: بلده ای است ازآن روم، بین حلب و انطاکیه. چشمۀ آبی دارد که از آن صید ماهی میشود و آسیایی بر آن میگردد. خوک و زنان بدکاره و خمر بسیار دارد و زنا در آنجا امر رایجی است. این بلده دارای چهار کنیسه و یک جامع است که مخفیانه در آن اذان میگویند... رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لایپزیک ص 296 شود